Disappointed

 

 

 


 


 

© منشور كوروش بزرگ ( اعلاميه حقوق بشر ) ...


 

فرمان بزرگ كورش كه به نخستين اعلاميه حقوق بشر نامبرده گرديده است، براستوانه اي از گل پخته كنده شده و از اين روي در تاريخ به " استوانه كورش " شهرت دارد.
از مفاد اين خرمان كه حاوي ارزشهاي معنوي و تاريخي و نمودار انسان دوستي بنيانگذار حكومت هخامنشي است تا سال 1879 ميلادي هيچگونه آگاهي در دست نبود.
تا قبل از سال مزبور حكومت هخامنشي و كورش بزرگ را تنها ازروي كتاب مقدس يهود ومدارك مورخان يونان ، آن هم به طور پراكنده ونابسامان وگاه آلوده با كينه توزي‌ مي شناختند . اين موارد براي پژوهندگان كافي نبود ، زيرا آنها نميتوانستند روح حكومتي را كه براي نخستين بار پاره اي از آزادي ها را در دنياي كهن عنوان كرده و حقوق اجتماعي و سياسي براي ملتهاي مغلوب تعيين نموده است بشناسند . تا اينكه در سال ذكر شده ، در كاوش هاي باستان شناسي خرابه هاي بابل در نزديكي بغداد امروزي كتيبه آسيب ديده اي توسط سر راولينسون از زير خاك بيرون آمد و راز سر بسته تاريخ را گشود و نشان داد كه چگونه سو شيانت و دلاور مردي با دگرگوني جهش وار وضع اجتماعي ،سياسي ،فرهنگي و اخلاقي را نه تنها در جامعه ايران و در ميان شاهان آسياي باختري ،بلكه در سراسر جهان نويد داد و بكاربست . شباني كه در عصر ما و در هزارهاي ديگر نيز درخور ستايش و مايه شگفتي است . اين كتيبه اكنون در موزه بريتانيا نگهداري مي شود.

متن كامل منشور حقوق بشر كوروش:

همه جهان
مرد ناشایستی به نام نبونید به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی جای آن گذاشت.
معبدی به تقلید از نیایشگاه « ازگیلا » برای شهر « اور » و دیگر شهرها ساخت.
او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود! هر روز کارهایی ناپسند می‌کرد ، خشونت و بدکرداری.
او کارهای روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت می کرد ، اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش مردوک « Marduk » خدای بزرگ روی برگرداند.
او مردم را به سختی معاش دچار کرد، هر روز به شیوه‌ای ساکنان شهر را آزار می‌داد ، او با کارهای خشن خود مردم را نابود می‌کرد... همه مردم را.
از ناله و دادخواهی مردم، انلیل « Enlil » خدای بزرگ [مردوک] ناراحت شد... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند [منظور آبادانی و فراوان و آرامش] ...
مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضع همه باشند‌گان روی زمین که زندگی و کاشانه‌اشان رو به ویرانی می‌رفت توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به بابل بازگردند.
ساکنان سرزمین سومر « Sumer » و آکد « Akad » مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت ، به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد.
آنگاه او نام کورش پادشاه انشان « Anshan » را برخواند، از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
او تمام سرزمین گوتی «Guti» و همه مردمان ماد را به فرمانبرداری کورش درآورد. کورش با هر « سرسیاه » [منظور همه انسان ها] دادگرانه رفتار کرد.
کورش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد. مردوک خدای بزرگ با شادی از کردار نیک و اندیشه نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
بنابر این او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد، در حالیکه خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام بر می داشت.
لشگر پرشمار او همچون آب رودخانه شمارش ناپذیر بود. آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می‌سپردند.
مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او نبونبد شاه را به دست کورش سپرد.
مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اکد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادان شدند و با چهره های درخشان او را بوسیدند.
مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه جهان.
پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره چیش‌پیش، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
از دودمانی که همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی‌اش را بل « Bel » [خدا] و نبو « Nabu » گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
وضع داخلی بابل و جایگاه مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
من برده‌داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند، فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم و بر کمبو‌جیه پسر من و همچنین بر همه سپاهیان من،
برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مر‌دوک همه شاهان بر او‌رنگ پادشاهی نشسته‌اند.
همه پادشاهان سرزمین های جهان، از دریای بالا تا دریای پایین [دریای مدیترانه تا خلیج پارس]، همه مردم سرزمین‌های دوردست، همه پادشاهان آموری « Amuri » همه چادر‌نشینان، مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا آشور و شوش.
من شهرهای آ‌گاده « Agadeh » ، اشنو‌نا « Eshnuna » ، ز‌مبان «  Zamban» ، مِتو‌رنو « Meturnu » ، دیر « Der » ، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آن‌سوی دجله که ویران شده بود را از نو ساختم.
فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاه‌های خود برگرداندم ، خانه‌های ویران آنان را آباد کردم.
همچنین پیکرهٔ خدایان سومر و اکد را که نبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود ، به خشنودی مردوک به شادی و خرمی به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم. باشد که دل‌ها شاد گردد. بشود که خدایانی که آنان را به جایگاه مقدس نخستین‌شان بازگرداندم هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیک‌خواهانه برایم بیابند، بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند: « کورش شاه، پادشاهی است که ترا گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه. »
بی گمان در روزهای سازندگی، همگیِ مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه‌ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به همه مردم اعطا کردم.
...
... باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم...
... دیوار آجری خندق شهر را، که هیچ‌یک از شاهان پیشین با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانده بودند،
... به انجام رساندم.
دروازه‌های بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سدر و ردکشی از مفرغ ...
...
...
برای همیشه.
 


ايران در جنوب غربي آسيا ، از شمال به ارمنستان ،‌جمهوري آذربايجان ، درياي خزر وتركمنستان از مشرق به تركمنستان ، افغانستان و پاكستان ، از جنوب به درياي عمان و خليج فارس و از مغرب به عراق و تركيه محدود است.
مساحت ايران در حدود يك ميليون و 648 هزار كيلومتر مربع ، طول مرزهاي خشكي آن در حدود 6 هزار كيلومتر و طول مرزهاي آبي آن 2 هزار و 700 كيلومتر است.
نام ايران از واژه پهلوي (اران) به معناي جايگاه آريايي ها گرفته شده است.

 

 


Contact Us: RabiSoftCo@gmail.com

 
http://disappointed.mihanblog.com http://in3ta.blogfa.com http://talabeshgh.mihanblog.com http://delbakhtegi.mihanblog.com
 
Your Logo Here
 
 
Your Logo Here
 
 
Your Logo Here
 
 
Your Logo Here
 



Copyright
© 2006 Disappointed.mihanblog.com - All rights reserved