Disappointed

 

 

 


 


 

© اگر يك با يك برابر بود...




 

معلم پاي تخته داد مي زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زير پوششي از گرد پنهان بود.
ولي آخر كلاسيها،
لواشك بين خود تقسيم مي كردند
و ان يكي در گوشه اي ديگر « جوانان » را ورق مي زد
براي اينكه بيخود هاي و هوي مي كرد و با آن شور بي پايان
تساويهاي جبري را نشان ميداد
با خطي خوانا بر روي تخته اي كز ظلمت تاريك
غمگين بود
تساوي را چنين نوشت: يك اگر با يك برابر است
از ميان جمع شاگردان يكي برخاست
هميشه يك نفر بايد برخيزد...
به آرامي سخن سر داد:
تساوي اشتباهي فاحش و محض است.
نگاه بچه ها نا گه به يك سو خيره گشت و
معلم مات بر جا ماند !
و او پرسيد:‌ اگر يك فرد انسان، واحد يك بود
آيا باز يك با يك برابر بود؟
سكوت مدهشي بود و سوالي سخت.
معلم خشمگين فرياد زد آري برابر بود
و او با پوزخندي گفت:
اگر يك فرد انسان واحد يك بود
آنكه زور و زر بدامن داشت بالا بود آنكه
قلبي پاك و دستي فاقد زر داشت پايين
اگر يك فرد انسان واحد يك بود
آن كه صورت نقره گون، چون قرص مه ميداشت بالا بود
و آن سيه چرده كه ميناليد پايين بود؟
اگر يك فرد انسان واحد يك بود،
اين تساوي زير و رو مي شد
حال ميپرسم يك اگر با يك برابر بود
نان و مال مفتخوران از كجا آماده ميگرديد؟
يا چه كس ديوار چين ها را بنا ميكرد؟
يك اگر با يك برابر بود
پس كه پشتش زير بار فقر خم ميشد؟
يا كه زير ضربت شلاق له ميگشت؟
يك اگر با يك برابر بود
پس چه كس آزادگان را در قفس ميكرد؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه هاي خويش بنويسيد:

يك با يك برابر نيست...!!

 

 


Contact Us: RabiSoftCo@gmail.com

 
http://disappointed.mihanblog.com http://in3ta.blogfa.com http://talabeshgh.mihanblog.com http://delbakhtegi.mihanblog.com
 
Your Logo Here
 
 
Your Logo Here
 
 
Your Logo Here
 
 
Your Logo Here
 



Copyright
© 2006 Disappointed.mihanblog.com - All rights reserved